اگر به طور ساده بگوییم، کل نیروهایی که به یک عضو سازهای وارد میشود به صورت نیروهای فشاری compressive و کششی tensile به مصالح وارد میشود.
بعضی از مصالح مقاومت فشاری بیشتری دارند مثل بتن و آجر و برخی هم مقاومت کششی بیشتری دارند مثل فولاد.
در یک سازه معمولا هر دو تنش فشاری و کششی یافت میشود پس مصالح به کار رفته باید توانایی تحمل هر دو را داشته باشد.
برای مثال در بتن آرمه وظیفه تحمل فشار به عهدهی بتن و تحمل کشش به عهدهی میلگرد هست.
اما در گذشته مصالحی که بتوانند نیروی کششی را تحمل کنند یا وجود نداشت یا بسیار محدود بود، برای همین کار سیستم سقف قوسی یا همان گنبد روی کار آمد.
خاصیت گنبد اینست که تمام وزن سقف به صورت نیروهای فشاری به مصالح (خشت، آجر) وارد میشود و عملا دیگر نیروی کششیای در کار نیست.
حالا این نیروی وزن که به صورت فشار و از خشتی به خشت دیگر منتقل شده، در انتهای قوس به صورت یک نیروی افقی در میآید که در عمل دیوار کناری را به طرف بیرون هول میدهد.
مقدار این نیرو قابل توجه هست برای همین در اوایل منجر به خراب شدن دیوار پیرامونی میشد.
بعدها برای مقابله با این نیرو، دیوار یا ستون کناری را بزرگ و سنگین کردند تا وقتی هول داده میشود، نیافتد، به طوری که کنار هر گنبدی، یک مکعب بزرگ و زشت آجری وجود داشت.
اگر دقت کرده باشید، در بعضی بناهای تاریخی، یک گنبد کوچک داریم و دورش دیواری به ضخامت وحشتناک زشتی قضیه باعث شد یه این فکر بیافتند که این دیوار که در عمل وزن زیادش مهم بود را در ارتفاع کار کنند.
این شد که کنار هر گنبدی، برجی ساخته شد که بعدها گلدسته نام گرفت و کمکم بدل شد به یک نماد، نماد اماکن مذهبی یا مساجد.